من یه ...

چرا عشق؟!

من یه ...

چرا عشق؟!

دارم می سوزم

اون که یه وقتی تنها کسم بود     تنها پناه دل بی کسم بود

تنهام گذاشتو رفت از کنارم     از درد دوریش من بی قرارم

خیال می کردم پیشم می مونه     ترانه ی عشق واسم می خونه

خیال میکردم یه هم زبونه     نمی دونستم نا مهربونه

با این که رفته اما هنوزم     از داغ عشقش دارم می سوزم

فکر و خیالش همش با هامه     هرجا که میرم جولو چشامه

دلم می خواد تا دووم بیارم     رو درد دوریش مرحم بزارم

اما نمی شه راهی ندارم     نمی تونم من طاقت بیارم

برای بی تا

سلام بی تا جون ازم خواستی عاشق شدنو یادت بدم.

خوب عاشق شدن دست خود آدم نیست. باید شرایطش پیش بیاد.

حالا چرا می خای عاشق شی؟

مگه کم داری بشین درستو بخون. عاشق شی بی چاره می شی آ.

می تونم بپرسم چند سالته و تو کدوم شهری شاید بتونم کمکت کنم.

بازم سر بزن.

for neda

سلام ندا تو راست می گی.

من خودمم نمی فهمم دارم چی کار می کنم.

من واسه همین این وبلاگو باز کردم که بفهمم عشق یعنی چی ؟ چرا ما مجبوریم عاشق بشیم ؟ چرا

نمی تونیم مثل یه آدم معمولی به بعضیا نیگا کنن؟ بدون در نظر داشتن جنسیت .

واسه همین از همتون کمک می خوام . تا من و کسای دیگه ای که نمی فهمند چی می خوان بفهمن.

خوا هش می کنم.