من یه ...

چرا عشق؟!

من یه ...

چرا عشق؟!

شعر

رفتی حالا به کی بگم؟

 

خیلی دلم تنگه برات

 

می خوام یه وقت ببینمت

 

سر یذارم رو شونه هات

 

دوست داشتم باز

 

با گلای سرخ میومدم به دیدنت

 

نه اینکه با بخت سیاه ، چشای سرخ ،ببینمت

 

گل و پرپر می کنم ،سر مزارت

 

تا ابد بارونیه چشمای یارت

 

رفتی افسوس در دل خاک

 

از تو یادگاریه چشمای نمناک

 

پاییز غریب و بی رحم

 

اون همه برگ مگه کم بود؟

 

گل من رو چرا چیدی؟

 

گل من، دنیای من بود

 

گلمو ازم گرفتی

 

تک و تنها زیر بارون

 

حالا که نیستی کنارم

 

می ذارم سر به بیابون

 

هنوزم ،بارون میباره

 

تو میای انگار کنارم

 

خودتم بهتر می دونی

 

بی صدا واست می بارم

 

پاییز غریب و بی رحم

 

اون همه برگ مگه کم بود؟

 

گل من رو چرا چیدی؟

 

گل من،دنیای من بود


ببخشید یادم نیست از کجا ورش داشتم تا منبعشو براتون بذارم.

نظر یادتون نره.

دارم می سوزم

اون که یه وقتی تنها کسم بود     تنها پناه دل بی کسم بود

تنهام گذاشتو رفت از کنارم     از درد دوریش من بی قرارم

خیال می کردم پیشم می مونه     ترانه ی عشق واسم می خونه

خیال میکردم یه هم زبونه     نمی دونستم نا مهربونه

با این که رفته اما هنوزم     از داغ عشقش دارم می سوزم

فکر و خیالش همش با هامه     هرجا که میرم جولو چشامه

دلم می خواد تا دووم بیارم     رو درد دوریش مرحم بزارم

اما نمی شه راهی ندارم     نمی تونم من طاقت بیارم

برای بی تا

سلام بی تا جون ازم خواستی عاشق شدنو یادت بدم.

خوب عاشق شدن دست خود آدم نیست. باید شرایطش پیش بیاد.

حالا چرا می خای عاشق شی؟

مگه کم داری بشین درستو بخون. عاشق شی بی چاره می شی آ.

می تونم بپرسم چند سالته و تو کدوم شهری شاید بتونم کمکت کنم.

بازم سر بزن.